لطیفه های پَ نَ پَ (9)
سرعت پایین اینترنت اعصاب معصاب برامون نذاشته ، زنگ زدم به این خدمات اینترنتی خانومه گوشیو برداشته با خونسردی تمام می گه:
سلام ... هستم می تونم کمکتون کنم؟!!!
با عصبانیت گفتم: پـَ نَ پـَ تو مشکل داری و من می تونم کمکتون کنم.
***
آقا امروز هم مشکل اینترنت اعصابمون رو به هم ریخت دوباره، به خدمات اینترنتیه زنگ زدم، اَد همون منشی دیروزی گوشیو برداشته، با عصبانیت گفتم خانـــــوم محتــــــــــرم، ما به مشکل خوردیم اِ !!!
می گیه : مشکل اینترنتی؟
گفتم : پَـ نَـــ پَـــــ مشکل خانوادگی، می تونی کمکم کنی؟
****
2- به مامانم میگم: یه چیز بنداز رو بابا، خوابه …
میگه: پتو خوبه؟
پَــ نَـ پَــ میز، میز بهتره
***
3- اومدم خونه میگم سلام. دیدم مادرم زل زده تو چشام!!!
میگم: چی شده؟
میگه: هیچی فقط داشتم فکر می کردم که چی بگم که تو پَـ نَـ پَـ نگی.
عکسشو به دوستم نشون دادم.
پـَـــ نــه پـَـــ دادم صافکاری اینجوریش کرده که راحت تر بتونم تو کوچه ها بپیچم
گزارشگر بعد از سکوت طولانی " کرم الله قاسمآبادی اصل از ایــــــــــران" !
گفتم: پَـ نَـ پَــــــــــــ قاسمآباد از بلژیــــــــــــــــک!!!
***
8- صبح امتحان پایان ترم به بغل دستیم میگم:برسونی ها؟
میگه:تقلب؟
گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ سلام گرمم رو به بابات
اینجا بود که به کاربرد مفید پــَ نه پـــَ پی بردم و گفتم پــَ نه پـــَ بِچَریم؟
نظرات شما عزیزان: